ویژگیهای موسیقی سنتی تركمن
موسیقی سنتی تركمن جزو ریشهدارترین موسیقیهای جهان به شمار میرود. چرا كه در هیچ گوشهای از آن، قطعات موسیقی دیگر ملتها راه نیافته است. از دلایل منحصر به فرد بودن این موسیقی این استكه این موسیقی به علت مهاجرت همیشگی تركمنها و گریز از دست فرمانروایان ستمگر و یكجانشین نبودن زندگی عشایری، دست نخورده مانده است و دیگر این كه موسیقی تركمن تنها موسیقی است كه با یك مضراب، دو نت را میشود نواخت. ویژگی جدا كنندهی دیگر آن این است كه ریشهی مضراب سازهای تركمن ملهم از محیط طبیعی و پیوند آن با زندگی اجتماعی و عشیرتی تركمن میباشد واز صدای پای سمهای اسب و شانهای كه بر دار قالی كوبیده میشد، الهام گرفته شده است. از آن جایی كه میتوان گفت كه بیشتر اوقات زندگی تركمنها بر روی اسب سپری میشده، ریتم این موسیقی را هم گام با صدای پای اسب و در آلاچیق هنگام نواختن بر اساس هماهنگی ضربه زدن شانههای دار قالی زنانشان نواخته میشده است، از این روی هر سازی كه این ریشه و آهنگ را نداشته باشد از آهنگ موسیقی سنتی تركمن به دور است. از سویی موسیقی سنتی تركمن موسیقی لهو لعب نیست، یعنی با سازهای آن نمیشود پایكوبی كرد، ضد ضرب است، آهنگین نیست، در بسیاری از سازهایی كه اندوهگین نیست و تغزلی است حتی نمیتوان دست هم زد، لذا در میان این قوم رقص ملی وجود نداشته است. آن مراسمی هم كه به نادرستی رقص خنجر نامیده میشود، ذكر خنجر است كه ریشة ان به تصوف و سماعی برمیگردد كه به دست صوفیان انجام میگرفته است و این خود به روزگار پیش از اسلام به آیین شمنها برمیگردد كه پس از آن به كیش تصوف وارد شده است، و در جشنهای دوهزار و پانصدسالهی شاهنشاهی بدان رقص خنجر نام نهادند.
دربارهی تقدم و تأخر پیدایش آواز و موسیقی، موسیقی سنتی تركمن به دو دسته بخش میشود:
دسته اول: آهنگهایی است كه به خاطر رخدادی تاریخی و الهام از طبیعت، نخست سازهای آن ساخته شده است، مانند: «شوردان تاپیلدی (از كویر پیدا شد) یا «حاجی قولاق» (حاجی باغشی دست بریده).
دسته دوم: آوازهاو شعرها، نخست سروده شده. و سپس سازهای آنها به وجود آمده است. مانند: «اِنه»، باغشیها صدایی از گلو هنگام خواندن آواز بیرون میكنند كه به آن (جوق جوق) میگویند و میتوان گفت، توانمندی و آوازهی خوانندهی آواز در ادای هنرمندانهی آن است.
دشوار بودن نواختن سازهای تركمن یكی از ویژگیهای موسیقی تركمن میباشد. برای نمونه فن نواختن دوتار بسیار پیچیده و سخت است، چرا كه دو سیم را باید در یك زمان به حركت درآورد. از این روی برخی آن را «بخیل آغاچ» یعنی (چوب بخیل) گفتهاند.
موسیقی تركمن یك موسیقی تصویری است و فرد هنگام شنیدن یك مقام اگر داستان آن ساز را بداند میتواند همگی رخدادهای داستان را به راحتی در ذهن تصویر كند. به طور مثال در مقام گوگتپه، اشاره به نبرد خونین و از دست دادن دژ و بخشهایی از سرزمین تركمن به دست ارتش روسی در ۱۸۸۱ میلادی دارد كه فرد شنونده به خوبی میتواند تجسم كند كه چگونه شیرزنان تركمن شبانهروز در آن دژ، جان بر كف از حقوق خویش پشتیبانی كرده و خونشان ریخته شده است.
از سویی موسیقی تركمن جزو سازهای جهانی كهن به شمار میرود. چون از نت جهانی پیروی كرده (دو،ر،می،فا،سل،لا،سی) و ۴/۱ پرده (سوری كورون) ندارد، این پرده در سازهای سنتی ایران مانند سهتار موجود میباشد. موسیقی تركمن برای كسانی كه از تاریخ و فرهنگ قوم تركمن و چگونگی سازها آگاهی نداشته باشند، دریافت شدنی نیست. در جشنوارهی موسیقی در سال ۶۶- ۱۳۶۵ شمسی، استاد زنده یاد حنانه میگوید: ما از موسیقی سنتی تركمن چیزی نمیدانیم، ولی این را میفهمیم كه مشحون و متاثر از طبیعت است، اگر ماجرای هر ساز را برایمان بازگویند، ما با شنیدن هر ساز به آسانی میتوانیم همان گونه كه هست آن را در ذهنمان تصویر كنیم.
درباره ی توان موسیقی تركمن «اوسپنسكی» پژوهشگر روسی كه به موسیقی ملل پرداخته، میگوید: خاور زمین را گشتم و همهی سازهای آنان را گوش دادم، تنها سازی كه تا سحرگاهان مردم را به خود سرگرم میكرد موسیقی تركمن بود. در بررسیهایم به این نتیجه رسیدم كه دلنشینترین سازها در بین ملتها دوتار تركمنی است.
موسیقی شناسان در جشنواره فیلم فجر ایران درباره فیلم «عاشیق غریب» میگویند: هنرمندان تركمن قوانین حاكم بر موسیقی را به درستی رعایت كرده و این موسیقی جزو موسیقی كلاسیك به شمار میرود. از سویی با كم بودن ابزار موسیقی و سادگی آن، توانا به آفرینش آهنگهایی با پیچیدگی شگفتانگیز شدهاند.
نقش و كاركرد (فونكسیون) موسیقی تركمن
همچنان كه گفته شد موسیقی تركمن مجموعهی موزون نغمههایی است كه با باورها و فرهنگ معنوی به خصوص محیط زیست این قوم پیوند یافته است. موسیقی تركمن زبانی نمادین برای انتقال دریافتها و بازگویی احساسات قوم تركمن به شمار میرود. چرا كه در گذشته از دل مردم مایه گرفته است و همهی پیوندهای معنوی از راه باغشیها پراكنده میشده و به مانند راهپیوند طایفههای دور افتاده عمل نموده و در یكپارچگی و همبستگی اجتماعی قبیلههای تركمن و تأثیرگذاری در روحیات ملی، آداب و سنن نقش مهمی ایفا میكرده است. خدمت بزرگ موسیقی به ادبیات تركمن این است كه در گذر تاریخ نقش نگاه دارندهی ادبیات شفاهی و عامه را همین سازهای موسیقی به نوشتن درآمدهاند، باغشیها برای شناسایی ادبیات گذشته به دوتار شكل داده و سازها را پیچیدهتر و گوشنوازتر كرده و آن را به نسل حال و آینده انتقال دادهاند. از این روی باید گفت كه ادبیات شفاهی نقش به سزایی در بالندگی موسیقی تركمن داشته است.
موسیقی تركمن در گذشته در بالندگی و تبلیغ مذهب نقش ارزندهای را انجام داده است، به گونهای كه مبلغین مذهبی، در عزا و عروسی با سرودن اشعار مذهبی با همت باغشیها، تبلیغ مذهبی میكردند، در روایات تاریخی پیوند مذهب با موسیقی فراوان بوده. پس از اسلام مذهبیون موسیقی را میشناختند و مینواختند. بیشتر باغشیها مكتبیها بودهاند كه قرآن را با صدای بلند میخواندند، در این میان میتوان به نقش «پُرخان» و پیوند خواندن اشعار او با آوای ویژه كه «ذكر» نام دارد نام برد، عرفا و تصوف نقشبندیهی تركمن هنگام اجرای آن به حال ذكر و سماع فرو میرفتند.
از دوران ناصرالدینشاه به بعد موسیقی در تمام ایران از جمله در مناطق تركمننشین ایران ممنوع شد. پس از آن برخی روحانیون كه از موسیقی بینشی متضاد از آن به مانند ابزاری برای بهرهگیری در دگرگونیهای اجتماعی، فرهنگی داشتند. به پیروی از خانها، دوتار را چوب شیطان نامیدند.
نامگذاری «باغشی» در موسیقی سنتی تركمن
نوازندگان موسیقی تركمن «باغشی» نام دارند، كه معنی آن گوناگون است «در روزگار «ایغورها» باغشی به كسی گفته میشد كه خط اویغوری را میتوانست بخواند و یا در زبان چینی كلمهی «باغشی» از كلمهی «پاكشی» به معنای اُستاد و كسی كه حالات «شامان» را به خود میگرفته نامیده میشده است، و برخی نیز باور دارند «باغشی» ریشهی آریایی داشته، به معنی بخش كردن و پیشكش آمده و گروهی باور دارندكه این اصطلاحی معنوی است.(۱۳)
بنا به روایت «حسنقلی مؤیدی»: باغشی كلمهای است سانسكریتی و در اصل به معنی عالم مذهب بودایی است و از باغشیان گروهی را كه به گوشهگیری سر میكردهاند توین میگفتند. از این باغشیان گروهی را به عنوان دبیری و كتابت به خدمت خود گرفتند و فرمانروایان مغول در باب جادو نیز از آن گروه استفاده میكردند و به همین مناسبات كلمهی باغشی در میان مورخین گذشته معانی بتپرستی و عالم به جادو و منشی كاتب را پیدا كرده است.(۱۴)
«رسالت و خدمت بزرگ باغشیها به موسیقی، ادبیات عامه (شفاهی) و بالندگی سیاسی، اجتماعی تودهها»
«باغشیها نیز، به سُنت بازمانده از «ددهقورقود» فرزانگانی هستند كه سینهشان گنجینة داستانهای حماسی و عاشقانه، افسانهها و نغمهها و … خلق است.»(۱۵) «این گویندگان و نوازندگان مردمی از روزگاران گذشته در میان توده شعر میگفتند، موسیقی شعر خود را میساختند و در روزهای شادی و در هنگام رنج با مراسم ویژه و سزاوار توجه، در سرور یا اندوه مردم شریك میشدند. به مردم شادی میبخشیدند؛ در حقیقت آنان یك گونه هنرمند، هنرپیشه، خواننده، سراینده و … ایفاگرانی هستند كه از میان خلق برخاستهاند، خواستههای آنها را در مراسم غم و سرور بیانگرند و همراه خواستههای زمان با زبان شعر و موسیقی با مردم همآوازند و ایفای نقشی ارزنده میكنند. فعالیت هنری اینان از آغاز به مانند پایه، آغاز و بنیان هنر و فرهنگ هر قومی به شمار میآمد و میآید، آنها در پیشرفت فرهنگ و هنر خلقی پیوسته نقش مثبت بازی میكرده و خدمتگزاران راستین هنر و شعر بودهاند و هستند. خدمت بزرگ و بنیادین اینان در درازای سدههای تاریخ در انجام نقشهای خویش بر آشكار ساختن زورگویان و ستمكاران. پشتیبانی از ستمدیدگان، برانگیختن همگان بر پایداری در برابر خداوندان زر و زور، دلداری مردم در برابر سختیها و رخدادهای روزگار و دعوت مردم به صلح و یكرنگی، تلاش، آفرینندگی، انسانیت و انسانیاری بوده است. باغشیهای تركمن غیر از سرودههای خود از اشعار شاعران و ادیبانی بزرگ هم چون مختومقلی فراغی، ملانفس، محمدولی كمینه، مسكین قلیچ و … را گزینش و با نواختن سازهای موسیقی میخوانند.» (۱۶)
باغشیها زبان گویای مردم تركمن بوده و در روزگاری كه نگارش نبود، رسالت بزرگ دنبال كردن روایات، داستانها، نقلها و به طور بنیادی حركت تاریخی – فرهنگی را مردانه به دوش كشیدند. نخستین گروه از این رادمردان را میتوان «بابا قورقود» قهرمان دورهی اوغوزی و پیشگوی قوم دانست، وی با «قوپوز» خود داستانهای عامیانهی اوغوزها را برای ما به یادگار گذاشته با نام «اوزان» مطرح است.
باغشیها تركمن در طول تاریخ سراسر رنج، شادیها، دردها و آرزوهای مردم را با «دوتار» خود كه به آن «تامدیرا» (تنبوره) نیز میگویند بازگو كردهاند.(۱۷) در تاثیر پذیری مردم و دگرگونی روحیات از باغشیها «وامبری» مینویسد: «آواز باغشی كه اشعار مخدومقلی را در آن جا میخواند خیلی دوست داشتم و خاطرهاش هرگز از ذهنم بیرون نخواهد رفت، به ویژه در «اترك» كه چادر یكی از این «باغشیها» با ما همسایه بود و بیشتر شبها را با ما میگذرانید و هرگز نمیتوان فراموش كرد، وقتی دوتار خود را به همراه میآورد، فوراً جوانها اطراف او گرد میآمدند و او با آهنگها و داستانهای پهلوانی خود، همه را محفوظ میكرد.»(۱۸)
«جورج تامسون» در كتاب «خاستگاه زبان، اندیشه و شعر» مینویسد: «وقتی در اترك بودم، یكی از این خُنیاگران در نزدیكی ما چادری داشت. شبی به دیدار ما آمد و سازش را با خود آورد، انبوه مردان جوان بود كه از گوشه و كار میآمدند و دورش حلقه میزدند و او خود را موظف میدید تا با سرودهای قهرمانی آنها را سرگرم كند، آوازش از صداهایی تشكیل میشد كه بیشتر به نعره میمانست و در آغاز با ضربههای ملایم بر سیمهای ساز همراهی میشد ولی هنگامی كه به هیجان میآمد با ضربههای وحشیانهتری، ساز مینواخت، هر اندازه نبردی كه توصیف میكرد داغتر میشد، اشتیاق خواننده و شنوندگان جوانش فزونی میگرفت؛ صحنه به راستی گویی به میدان كارزار تبدیل شده بود. چادرنشینهای جوان كه از ته دل ناله میكردند كلاههایشان را به هوا پرتاب میكردند و دستهای برافروخته خود را در میان موهایشان فرو میبردند، گویی آنقدر به خشم آمده بودند كه با خود میجنگیدند.»(۱۹)
«تاریخ موسیقی تركمن نام آوارانی چون «شوكر باغشی» «قرهدالی گوگلن» «یاد باغشی» و «مختومقلی قارلی» دارد، تركمنها روایت میكنند كه توان اعجاز دوتار از یك قشون بیشتر است. یكبار كه برادر «شوكر باغشی» را خان خیوه به اسارت برده بود، او توانست با پیروزی بر نوازندهی دربار، برادرش را از چنگ خان نجات دهد و یا داستان زندگی «حاجی قولاق» بازگو كنندهی ستمی است كه بر این گروه توسط خانها و بگها رفته است، به گونهای كه دستهای نوازنده را خان میبرَد تا دیگرنتواند بنوازد.»(۲۰)
از لحاظ ترتیب تاریخی باغشیهای تركمن بدین ترتیباند: «قارا شاهیر، جبار باغشی، كور قوجالی، پتك باغشی، حالی نیاز باغشی، چولاق باغشی، دولت دوردی، قره دالی گوگلان، دوردی باغشی، جان دوردی قیجاقچی، ایلك باغشی، بك گلولی، همراه قیجاقچی، عالی باغشی، كرحال،نوبت نیاز.(۲۱) و در عصر كنونی «سخی جبار»، در رشد موسیقی تركمن سهم به سزایی داشته است.
روحیات و سلوك باغشی در گذشته و امروز
باغشیها در گذشته با مردم بودهاند، در عزا و عروسی آنان شركت میكردند و باغم آنها نزدیك بودند و افرادی چون چاودر باغشی، قارا دالی گوگلان، كل باغشی (الله بردی باغشی)، مختومقلی قارلی و در ایران مأمی باغشی (بدراق)، قوجه باغشی و … رسالت تاریخی خود را انجام دادهاند و به فرهنگ مردم توجه داشتهاند.
متاسفانه اندك كسانی هم بودهاند كه از كیسهی خانها نان میخوردند و برای ثروتمندان مینواختند كه این گروه در دل مردم جایی نداشتهاند. آنچه در بررسی و گفتگوی حضوری با استادان فن موسیقی انجام شد از دید روان تحلیلی شخصیتی آنها انسانهایی حساس، شیفتهی هنر بوده و كمتر به فكر مادیات هستند ولی سختی زندگی. آنها را از پای انداخته، بیعلاقگی و برانگیختن مردم و دوری نسل جوان از تاریخ و فرهنگ، آنها را نسبت به هنر و آیندهی موسیقی تركمن ناامید كرده است. آنگونه كه از دید ذوق هنری در یك بحران و ایستایی قرار گرفتهاند. آنها در پیوند با چگونگی دلبستگی شدید خویش به موسیقی، داشتن عرق ملّی، دلبستگی به ادبیات وتاریخ قومی، روحیهی لطیف هنری در پیوند با فرهنگ ریشهدار نیاكان، حضور در مراسم نوازندگان و دلبستگی به زندگی پرماجرای باغشیها كه از بزرگانشان شنیدهاند به این رشته هنری روی آوردهاند.
جایگاه كنونی موسیقی سنتی تركمن از دیدگاه استادان
از دیدگاه استادان و نوازندگان، موسیقی سنتی تركمن با شتاب رو به ناتوانی میرود، بدین جهت دیگر نمیتواند رسالت خود را همچون گذشته انجام داده و نقش و تاثیرپذیری خود را برای مردم از دست داده و رفته رفته از آنها جدا میافتد، عوامل گوناگونی در این بحران نقش دارند، كه قسمتی از آن به روحیات مردم در روزگار كنونی برمیگردد.
از عوامل دیگر این ایستایی، گرایش جوانان به موسیقی لهو و لعب، به علت تاثیرپذیری بسیار فرهنگ و پیوندهای جهانی است كه غرب در تلاش جذب جوانان كشورهای كمرشد میباشد، علتهای دیگر قابل دریافت نبودن بیان موسقی سنتی است، بیشتر جوانان از تاریخ و فرهنگ خود آگاهی ندارند و دریافت موسیقی سنتی نیاز به این آگاهی دارد، از جهتی مادیات و شهرنشینی و دگرگونی روحیات موسیقی سنتی را تكراری و درونمایههای آن را در ناسازگاری با شرایط حاكم اجتماعی مینماید. از علتهای دیگر كمتوجهی مسوولین امر، از هنرمندان تركمن است.
از سویی كار بیشتر هنرمندان در ناسازگاری با هنرشان بوده و آنها درگیر مشكلات مادیاند و كمتر به موسیقی توجه دارند، دیگر جوانان چون گذشته برای یادگیری به موسیقی سنتی روی نمیآورند و نبود كانونهای آموزشی موسیقی سنتی تركمنی از عواملی است كه در این ایستایی میتوانند نقش داشته باشند. به هر حال شاید با بررسی دقیقتر و منطقیتر علتهای این بحران و با درهم آمیزی و هماهنگ كردن درون مایههای آوازها همگام با دگرگونیهای اجتماعی به ویژه با روحیات نسل نو و با فراهم آوردن گونهای پیوند منطقی با ادبیات نوین بتوان از اثرات فزایندهی این ایستایی كاست